بازاریابی هماهنگ نوع چهارم این نوع به سازمان هایی اشاره می کند که از پذیرش محیط به همان صورتی که وجود دارد سرباز می زنند، اما در عوض اقداماتی انجام میدهند که محیط پیرامون را تغییر یا آن را گسترش دهد. این به آن معناست که تلاش های صورت گرفته از سوی این شرکت آنها را قادر می سازد تا نظرات مصرف کنندگان را تغییر دهند. بنابراین، این نوع از بازاریابی هماهنگ شامل تلاشی بنیادی شامل نه تنها خروجی های محیطی بلکه اثر استراتژیک آنها بر سازمان نیز می باشد. در این نوع از بازاریابی هماهنگ ، توسعه ی بازار شرکت مذکور (چه از محلی به منطقه ای ، منطقه ای به ملی یا حتی ملی به بین المللی هدف است. این هدف می تواند شامل ارزشیابی مجدد بازارهای هدف به منظور یافتن موارد قابل اطمینان تر برای افزودن یا جایگزین کردن بازارهای فعلی باشد. همچنین، این امر ممکن است شامل تمرکز بر درک هویت برند و انجام با اجرای مطالعات نظرسنجی از رفتار مصرف کنندگان در رابطه با محصولات خدمات فعلی و نیز مطالعهی پورتفولیوهای رقابت به طور فصلی باشد.
برای مثال، پریمارک، خرده فروش ایرلندی پوشاک، به سرعت در حال توسعهی بازار خود در خارج از مرزهاست، در حالی که در عین حال به برآوردن نیاز مصرف کنندگان داخلی نیز توجه می کند. رشد فعلی درآمدهای گزارش شده از سوی این شرکت نشان از افزایش فروش پریمارک دارد، زیرا که مشتریان آلمانی و اسپانیایی به زنجیره ای روی آوردند که جوانان بریتانیایی را برای چندین دهه شیفته ی خود کرده بود ( تایمز، ۲۰۱۲). این شرکت امروزه چنان در بازارهای اروپایی توسعه یافته است که در اتریش، بلژیک، آلمان، پرتغال، اسپانیا، هلند و بریتانیا نیز به مانند ایرلند مشغول فعالیت است. روش دیگر حصول به این نوع از بازاریابی هماهنگ از طریق ایجاد انجمن هایی با دیگر نمایندگان با واحدهای کاری معتبر است، نظیر مراکز تحقیقاتی و دانشکده ها، که در افزایش شهرت و در نتیجه مشتریان سهیم خواهند بود.»